چطور میتونم صادق باشم؟
هیچکس از دروغ خوشش نمیآید؛ اما متاسفانه گاهی دروغ گفتن راحتتر از صداقت است. ما در اینجا مسیری را عنوان کرده ایم تا بسیاری از دروغهایی که لازم نیست را با صداقت جایگزین کنیم.

1- اولین کاری که باید برای ترک دروغگفتن انجام دهید این است که ببینید دلیل اصلی آن چیست؟
به طور معمول افرادی که زیاد دروغ میگویند به یکی از دو دسته زیر تعلق دارند:
- دروغ میگویم برای اینکه بهتر به نظر برسم و یا اعتبار کسب کنم
- دروغ میگویم برای اینکه میترسم واقعیت را بیان کنم
2- بهتر است قبل از آنکه به مرحله ای برسید که لازم است واقعیت را پنهان کنید؛ رفتارهایی را پیشبینی کنید که ممکن است بخاطر آنها دروغ بگوئید.
خیانت کردن در امانت و یا عدم مسئولیتپذیری از مهمترین دلایلی است که برای پوشاندن حقیقت متداول هستند. پس بهتر است کاری را خلاف عرف اخلاقی انجام ندهیم تا مجبور نباشیم که برایشان دروغ بگوئیم.
3- دست از مقایسه کردن خودتان با دیگران بردارید.
مقایسه کردن خودتان با دیگران از آنجا نشات میگیرد که به دیگران فکر میکنید؛ در صورتی که خوب بودن همیشه به معنای بهتر بودن نیست! همچنین باید در نظر داشت حتی اگر دیگران شیفته شخصیت "خودساخته ذهنی" شما باشند تاثیری در اعتماد به نفس شما نخواهد داشت!
4- وقتی کار خطایی را انجام میدهید؛ خطای خود را بپذیرید و عواقب صداقت آن را نیز در نظر بگیرید و تلاش کنید با پیشزمینه ذهنی آن را به درستی قبول کنید.
5- غرور داشته باشید و سعی کنید کارهایی را انجام دهید که به آنها افتخار کنید.
دروغ تنها برای کسانی است که به آنچه که هستند راضی نیستند اما تلاشی برای آنچه دوست دارند باشند هم نمیکنند.
6- اگر معمولا از خود تعریف میکنید یا با دادن اطلاعات غلط سعی در به اثبات رسانیدن خود دارید؛ در مرحله نخست سعی کنید خود را شرایطی قرار ندهید که معمولا دروغ میگوئید.
7- میان آنچه که دوست دارید بگوئید و آنچه که دیگران دوست دارند بشوند تفاوت قائل شوید.
این دو مورد معمولا یکسان نیستند! پس سعی کنید با دقت و فکر کردن پیش از سخنگفتن میان این دو مورد تفاوتی را قائل شوید و به دقت تصمیم بگیرید.
8- سعی کنید به درستی مکالمه را پیش ببرید.
بجای "اونطور که من میدونم..." سعی کنید از "نظر شخصی من اینطور است که ..." استفاده کنید. همچنین برای انتقاد کردن از دیگران، نیازی نیست مثالی از خود بیاورید که حقیقت ندارد؛ پس در انتقاد کردن دقت کنید!
9- خود را ارزیابی کنید.
نکات ضعف شما و نقاط قوتتان چیست؟ با شناخت بهتر خود میتوانید بسیاری از بدیهای اخلاقی را نیز کنار بگذارید؛ خود را بشناسید!
10- با آن قسمت از اخلاق و رفتاری که خود دارید و برایتان ناخوشایند است روبرو شوید.
شاید شما همیشه هدفتان نوشتن یک کتاب تا قبل از سیسالگی بوده و اکنون بیش از پنج سال است که از آن گذشته است. شاید همیشه خیلی از اهداف را ذهن تصور کردهاید که اکنون دیگر دستیافتنی نیستند. با در نظر گرفتن این موارد هرچند که بسیار سخت است؛ اما سعی کنید با خود روبرو شوید. این را بدانید که گذشته دیگر تغییر نخواهد کرد و آیندهای که در پیش دارید بیشتر از گذشتهای که از بین رفته است به شما کمک خواهد کرد؛ سعی کنید خود را دوست داشته باشید.
11- برای خود فرصتی ایجاد کنید تا رشد کنید.
هیچگاه از یادگیری دست برندارید. هیچگاه به شغل کنونی خود راضی نشوید و به روزمرگی عادت نکنید. این بدین معنا نیست که اگر کارمند هستید و یا شغل ثابتی دارید، آن شغل را رها کنید و یا فکر کنید که این شغل ایدهآل نیست! اما همیشه میتوان از زمانهای اندکِ خالی، در طی روز برای یادگیری بهره برد و به هدف شخصی نزدیکتر شد! سعی کنید در زندگی خود انگیزه ایجاد کنید و تمرکز را در دنیای درون خود وقف کنید و نه در بیرون از آن!
12- در تعریف داستانها و حوادثی که برایتان پیش آمده اغراق نکنید.
برای اینکار سعی کنید پیش از تعریف داستان هیجان خود را بشناسید و آن را کنترل کنید.
13- دروغهای سفید را استفاده نکنید.
دروغهایی که برای شاد کردن و یا خنداندن دیگران به کار میبریم. اینها زمینهساز بی اعتمادی نخست به شخصیت شما و بعد به سایر رفتارها و گفتارهایمان میشوند.
آیا مطلب بالا از نظر شما مفید بود ؟
اگر دوست دارید، نظر خودتون رو درباره این مطلب بنویسید